ترنّم جانترنّم جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره

ترنّم نامه

فدای شیطنتهات مامان جون.....

سلام ترنمم دختر نازم ، خونه خاله که بودیم تا چشم ازت بر می داشتم در حال بالا رفتن از پله ها بودی و من روزی هزار بار باید تو رو از وسط راه می گرفتم و بر می گردوندم که نخوری زمین.       و اما .... یک روز ظهر که رفتیم خونه ، من دراز کشیدم که شاید تو هم کنارم بخوابی ولی تو اصلاً قصد خواب نداشتی و همین جوری دور و برم می چرخیدی و بازی می کردی. واسه چند ثانیه چشم من سنگین شد و وقتی چشمم رو باز کردم دیدم کنارم نیستی و توی آشپزخونه و اتاق هم نبودی .خواستم برگردم توی هال که دیدم نشستی روی میز ناهار خوری.!!!!! وای خدای من ؟؟؟؟؟ کلی شوکه شدم و ترسیدم. سریع بغلت کردم و گذاشتمت پایین. آخه فسقلی من ، چج...
30 دی 1392

من نبینم که تو حال نداشته باشی گلم.....

سلام دخترک شیرینم ترنم جونم ، از وقتی رفتی مهد کودک متأسفانه همش مریض هستی. یا سرما خورده ای یا گوش درد داری یا بالا میاری و ..... الهی بمیرم واست مامان جون. من هم هر هفته 1 یا 2 روزش رو به خاطر تو مرخصی می گیرم ولی تا بهتر میشی و میری مهد ، دوباره یک ویروس جدید میاد توی تن کوچولوت. کاش زودتر این فصل تموم بشه.   اینجا هم سرما خورده بودی و حال نداشتی     به زور چند تا پر پرتقال خوردی. خیلی بی اشتها بودی     از بی حالی زود خسته میشدی و وسط راه اتاق و هال سرت رو گذاشتی زمین.     الهی که دردو بلات به قلب من بخوره ولی تو همیشه سالم باشی عروسک نازم. ...
30 دی 1392

بدون عنوان

عکسهای تولد سه نفره ای که گرفتیم خراب شده. یعنی مموری دوربین ویروسی شد.بابایی گفت واسم درستشون می کنه. منتظرم که بابا مموری رو درست کنه تا عکسهات رو بذارم مامانی من.
30 دی 1392

ترنم بندری!!! و برف!!!!

سلام نفس مامان دختر نازم اوایل دی ماه که کرمان ، خونه خاله مهدیه بودیم  ، حسابی برف بارید و من هم یک کوچولو شما رو بردم توی حیاط و ازت عکس گرفتم. خاله منصوره می گفت : " ترنم ، اولین دختر بندری هستش که تا قبل از یک سالگیش برف دیده"       هر چه کردم به گلوله برف دست نزدی....       قربونت برم دختر عزیزم.   ...
30 دی 1392

يك ساله شدي قلب من

سلام نفس مامان   امروز خورشید درخشان‌تر است و آسمان آبی‌تر نسیم زندگی را به پرواز می‌کشد و پرنده آواز  جدید می‌سراید امروز بهاری دیگر است در روز تولد مهربان‌ترین در میلاد کسی که  چشمانم با  حضورش بارانی است امروز را شادتر خواهم بود و دلم را به میهمانی آسمان خواهم برد ای مهربان‌ترین روزهای زندگی هر روز گوارا باد. میلادت مبارک   ترنمم , دختر شيرينم , امروز براي تولدت سر بر آستان معبودي مي نهم كه تو را روشني جشمانم كرد. يك ساله شدنت مبارك دختر شيرين من. دوستت داريم بي نهايت.   ...
26 دی 1392

ترنم و کارهای مامان و سرگرمیهاش...

سلام نفس مامانی ترنم جونم ، همیشه وقتی من در حال انجام کارهام هستم ، شما میایی و می چسبی به پاهای من و دور و بر منی . من هم گاهی واسه سرگرم کردنت دست به دامن وسایلی میشم که البته بیشتر از چند لحظه واست جالب نیستن و معمولاً همه چیز خیلی زود واست تکراری میشه. گاهی هم خودت در کابینت رو باز می کنی و وسایل را می ریزی بیرون. یعنی در واقع من از سمت راست آشپزخانه جمع می کنم و شما از سمت چپ ریخت و پاش می کنی. الهی که دردت به جونم دختر ملوسم که شدی شیرینی زندگیم.   این ها رو خودت از کابینتها و از این ور و اون ور آوردی بیرون...       اینجا هم خونه خاله مهدیه بودیم (کرمان) و چون ه...
24 دی 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنّم نامه می باشد